خداوندا که دید با جنگ بردی
که اواره بشه الله وردی
ز گرجستان بیامد با امیدی
مو شرمندم که روز خوش ندیدی
سر شام آمدی با جرسقیلی
دم صبح رفته ای تو در اسیری
نشستن تا تزونت سر جایت
ندیدم وردیت پس کو خدایت
ز هر جا امدی زودی برو پس
ندارد اریایی رحم برکس
که ای گرجی مگر مست گشته ای تو
که از هیچ امدی هست گشته ای تو
گرجیان عزیز لطف کنن یه نگاه به تاریخ خودشون بندازن
تاریخ : سه شنبه 94/1/4 | 10:42 صبح | نویسنده : باند تک درخت | نظرات ()